شاید فراموشت کنم؛ رمانی   عاشقانه، واقع گرایانه و انقلابی

شاید فراموشت کنم؛ رمانی 

عاشقانه، واقع گرایانه و انقلابی


روزی که در نمایشگاه کتاب، شاید فراموشت کنم را دیدم نام حسن رحیم پور نگاهم را جلب کرد، ولی با برداشتن کتاب و دیدن عکس نویسنده متوجه تشابه اسمی نویسنده با استاد رحیم پور شدم و منصرف از برداشتن کتاب، آن را به روی میز غرفه گذاشتم. اما شانس با من همراه بود که صاحب غرفه که از قضا بخاطر کتاب فروشی اش سلام و علیکی داشتیم سر رسید و ماجرای رمان را برایم تعریف کرد. سوژه جذاب بود و نمی شد از کنارش گذاشت:

ماجرای پدر و مادری طاغوتی که 21 فرزند یتیم را از پرورشگاه های سرتاسر ایران در خانه ی خود جمع می کنند و برایشان پدر و مادر می شوند؛ خانواده ای 23 نفره.

اما نفس حضرت روح الله که روح و جان مردم ایران را در تمامی شهرهای کشور انقلابی کرده است، حد و مرزی نمی شناسد و وارد خانه ی بزرگ آذرفر ها می شود . خانه ای که فرح پهلوی به آن رفت و آمد می کرده است ، برای شنیدن صدای امام از ضبط و صوت خانه شور و شوقی در جان بچه ها افتاده است.

این خانواده ی 23 نفره هر یک سرنوشتی پیدا کرده اند، که رمان شاید فراموشت کنم پرده از این سرنوشت بر می دارد. همین که یکی از 21 فرزند خانواده ی طاغوتی در دفاع مقدس شهید می شود خود گواه جذابیت اتفاقات این زندگی است.

شاید فراموشت کنم هم حال و هوای انقلاب را دارد و هم دفاع مقدس را. هم مشکلات زمان طاغوت را نشان می دهد و هم ترس و دلهره ی شب های بمباران شهرها را. هم به تشریح عقاید مردم معتقد به انقلاب می پردازد و هم مخالفان انقلاب را.

شاید فراموشت کنم روایتی است واقع گرایانه از قبل و بعد انقلاب و دفاع مقدس. روایتی عاشقانه از عشق فرزندخواندگانی انقلابی به پدر و مادری طاغوتی، روایتی از تحولات انقلاب اسلامی خصوصا در سال 57.

متاسفانه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بر خلاف دفاع مقدس رشد چندانی نداشته است ، برای همین شیرینی رمان شاید فراموشت کنم چند برابر می شود.

خواندن این کتاب را دهه فجر از دست ندهید.


این کتاب با حمایت بنیاد ادبیات داستانی ایران و توسط انتشارات آرما در شهر اصفهان منتشر شده است.

کتاب آفتاب مشهد هم این کتاب را دارد

 

 

توصیه   هایی  برای   کتاب خوانها

هوالحبیب

توصیه   هایی  برای   کتاب خوانها

قیمت نان که بالا برود مطمئن باشید که کتاب هم بیشتر. خریدن کتاب هم دیگر سخت شده است با این قیمت های نجومی!!!

در دوران  کارشناسی   در خوابگاه به   شوخی   می گفتیم   ایام   فورجه امتحانات  فرصت  مناسبی  است  برای خواندن  رمان   و  جدی جدی یکی  دو  تا رمان   را  می   خواندیم. الان هم  که  درگیر  پایانامه ایم  هم  بهترین  فرصت شده   است   برای  خواندن   کتاب.

این   پست  توصیه    چند  کتابی  است  که اخیرا   خوانده ام هر   چند   شاید دوستان  قبل   تر    از  من   هم  مطالعه   کرده باشند:

 رمان  

 

قیدار امیرخانی گمشد  ی این روزهای جامعه  را  به زیبایی به  تصویر   کشیده  است،    اخلاق   جوانمردی   را. یکی   از شیرین  ترین   قسمت های کتاب  این جمله  بود   که  :   از زیارت نامه ی ارباب و انی   سلم   لمن   سالمکم و  حرب  لمن   حاربکم اش این  چنین بر  می  آید  که پروردگار عالم رفیق  بازها  را  بیشتر  دوست دارد.

داستان



کتاب داستان بهنام  امیریان  خلا بزرگی   را پر  کرده است. داستان   زندگی  شهید   بهنام   محمدی که کمتر  به   نقش او   در  دفاع  از خرمشهر پرداخته  می شود. هر  چقدر   در  مورد  این  نوجوان سیزده   ساله کتاب نوشته   شود    و  فیلم  ساخته شود کم است.   حیف که  چنین الگوهای  بزرگی   در کشور داریم  و قدرت  الگوسازی  نداریم. او را بگذارید در کنار شهدای نوجوانی که تا کنون غریب مانده اند و مسئولین فرهنگی ما به جای الگو گردن بهنام محمدی و مهرداد عزیزاللهی فلان بازیگر و بازیکن و ... را الگو می کنند و بعد مجبورند خود بروند در فلان پارتی با گشت ارشاد جمع اش کنند. از ماست که بر ماست

این   روزها  که سریال  زندگی  شهید  کشوری   و  شیرودی   از   شبکه آی  فیلم   مجددا پخش  می  شد  با  خودم فکر   می کردم   هنر   و ادبیات   ما  چقدر راه دارد  تا بتواند دین  خود  را  به  این  ستارگان   ادا  کند.   نکته  ی  زیبای   سریال  سیمرغ مخصوصا  در  قسمت   آخر این  بود که   وصیت  شهید  شیرودی  به   پشتیبانی از ولایت  فقیه  را در  قبل از پرواز  آخرش به نمایش کشید. مگر   نه  این است  که  توصیه  به  حمایت  از  امام  و  ولایت  فقیه  در   اکثر وصیت نامه  ی   شهدا  هست پس   چرا در فیلم  های  دفاع   مقدس ما  هیچ  نمودی   ندارد؟

در کتاب خاطرات 

  نورالدین پسر   ایران یک  صحنه آرایی زیبا و   شیرین و  معطر  از رفاقت  ها و   رشادت های بچه های جنگ   است.  برای من   که  کمتر  با رزمندگان   آذربایجان  آشنا  بودم   بسیار  مغتنم   بود.   وقتی   کتاب را می  خوانی به  رفاقت امیرمارلباش با  نورالدین  حسادت می  کنی  ...   .خلاصه که از  دستش  ندهید

تئوریک فرهنگی

دغدغه   های فرهنگی که گزیده ی صحبت  های حضرت  آقاست  در   فضای فرهنگی برای  آنان  که  دغددغه  ی کار فرهنگی دارند    امری ضروری  است. خصوصا که بر اساس آن    می توان  از  افراط و  تفریط  های  فضای   فرهنگی  کشور   دوری  گزید.

قدم  کلیک هایتان  روی چشم مجموعه  پست های  منتخب   محمدرضا زائری   است   در وبلاگش که   به دو   جهت توصیه به خواندنش  می کنم.   اولا  بخاطر تشریح  وقایع  بکر  فرهنگی  در   لبنان توسط   حزب   الله   و دوما  نگاه  ایجابی اش  در فضای فرهنگی به جای  نگاه  سلبی خیلی  از مذهبی  ها.

یکی از زیباترین   یادداشت  های  کتاب اشاره  به کنسرت   موسیقی   حزب    الله لبنان است  که نوازنده  ی  گیتارش  با  وضو  گیتار به  دست می  گیرد  و به عنوان یک سلاح فرهنگی   به او می نگرد.

شعر

نامه های کوفی سعید بیابانکی که شاید عنوان عجیبی باشد اگر بگوییم طنز عاشورایی ، ولی بیابانکی با ظرافتی مثال زدنی در قسمت آخر کتاب به نقد بعضی از رسم های غلط پرداخته که باعث شده است حقیقت قیام کربلا فراموش شود.

«حجاب بی حجاب» ، نگاهی حقیقی و به دور از کلیشه به بحث حجاب

«حجاب بی حجاب»

نگاهی حقیقی و به دور از کلیشه به بحث حجاب


گفتن حقیقت آن هم از نوع تلخش در جامعه ی امروز ما به مذاق خیلی ها خوش نمی آید! و گاه آنقدر در پیله ی خود تنیده ایم که حاضر نیستیم خبری هم از بیرون آن واقعیت و حقیقت بگیریم! و البته کمتر کسی هم پیدا می شود تعارف را کنار بگذارد و از حقیقت بگوید.

کتاب«حجاب بی حجاب» نوشته ی محمد رضا زائری با نگاهی انتقادی به وضعیت حجاب، کلیشه های سی ساله ی در برخورد با معضلی به نام بد حجابی را کنار گذاشته است و بی پرده از مشکلاتی که گفته است که خود باعثش بوده ایم! انگشت اتهام در نوشتار وی دیگر به سمت مردم و زنان و دختران بی حجاب نیست! بلکه با شجاعت، نگاه و  عملکرد مسئولین و مدیران کشور  را به نقد کشیده است، هر چند گویا همان زبان تند وتیز در مرحله مجوز کمی برایش مشکل ایجاد کرده است ولی بالاخره کتاب به مرحله ی چاپ رسیده است.

خواندن کتاب را به تمامی دوستان دغدغه مند توصیه می کنم به چند دلیل:

اولا از فرمایشات امام و رهبری شاهد مثالهای فراوان می آورد

دوما بر خلاف بیشتر کتاب هایی که در این موضوع نوشته شده است و جنبه ی فقط تئوریک دارد، این کتاب با نگاهی کاربردی به نقد و پیشنهاد می پردازد

سوما نویسنده با پرهیز از شعارزدگی و تعریف و تمجید های دروغین از عملکرد نظام، عملکرد مسئولین فرهنگی کشور را به نقد کشیده است

چهارما هم، زائری خود در این عرصه داری تجربیاتی است که در کتاب آن را در اختیار خواننده قرار می دهد.

متاسفانه شمارگان کتاب فقط 1000 تاست و این برای جامعه ی ما آسیبی بزرگ است!!!

نشر آرما

http://www.nashrearma.com/index2.html

09131147029

فراز هایی زیبا از کتاب را در ادامه می آورم برای آشنایی بیشتر از کتاب

«سالهاست تمام اهتمام ما در موضوع حجاب ، به روسری کشیدن برای تصویر زنبور و خرگوش در کتاب های قصه ی کودکان منحصر شده بود و حالا یک کتاب اثرگذار و یک فیلم جذاب برای موضوع حجاب نداریم که عرضه کنیم»

«آیا در کنار مشکلاتی همچون بد حجابی و دختر بازی و فیلم های هالیوودی و شبکه های ماهواره ای و رابطه ی محرم و نامحرم و چاپ مطلبی در نشریه ای دانشجویی و قضا شدن نماز صبح و توهین به روحانیت و ... که معتقدیم هیچ یک، بی اهمیت و ناچیز نیست، مشکلات بی اهمیت و ناچیزی! مثل بی عدالتی و فقر و فساد اداری و رشوه و پارتی بازی و آه مظلوم و سرکوب انتقادهای ساده و دروغ و غیبت و بازی با آبروی مردم و بی حرمتی به مومنان و بی اعتمادی مخاطب و سلب باورهای عمومی و ..، نیز جایی برای نگرانی و حساسیت دارد یا نه؟»

«امیرالمومنین می فرماید:« یکی از چهار چیزی که نظام ها و حکومت ها و دولت ها را نابود می کند، این است که به مسائل حاشیه ای و کوچک مشغول شوی»

ما سالهاست همه ی مسئله مان این بوده است که این پسر با آن دختر که با هم حرف می زنند چه نسبتی دارند. سرگرمی بسیاری از بچه های بسیج در پایگاه ها «مورد گرفتن» بوده است و تمام اهتمام برخی مسئولان و متصدیان حراست ادارات اینکه چگونه و کجا می شود مچ گرفت.»

 

«دشمن به شیوه ی خودش مشغول کار است و ما به شیوه ی خودمان. آن ها بی سر و صدا الگوی سازی می کنند و با فیلم و بازی رایانه ای و محصولات فرهنگی خط می دهند وما با جار و جنجال و سر و صدا، چوب و چماق می کشیم و کاری هم از پیش نمی بریم!»




این روزها درگیری پایان نامه فرصت کمی برای نوشتن می گذارد، ان شاالله کم کاری این یکی دو ماه بعدا جبران می شود.

کمی دیرتر، کمی تامل در درستی ادعای منتظر بودن

هوالحبیب

کمی دیرتر، کمی تامل در درستی ادعای منتظر بودن

اعتقادم این است که کتاب خوب را باید خرید، فیم خوب را باید در سینما دید و ... . باید تشکر کرد از خالق اثر و باید به دوستان پیشنهاد داد برای خواندن و دیدنش.

الغرض رمان «کمی دیرتر» آخرین اثر استاد سید مهدی شجاعی چنان جذاب و دلنشین بود که شامل قاعده ی بالا دانستمش.

رمان مربوط به ماجرای مدعیان منتظر  ظهور است .خواندن  این کتاب را از دست ندهید.

سالهاست که با کتاب های سید مهدی شجاعی و قلم زیبایش فکر کرده ایم و گاه خندیده ایم و چه بسیار در پای روضه هایش گریسته ایم. امیدوارم قلم استاد شجاعی همیشه بر مدار حق بچرخد و برکت اش اثر گذاری 

در جامعه باشد ان شاالله



مرام های فراموش شده!

هو الحبیب

مرام های فراموش شده!

جهان نیوز

چند روزی است کتاب کوچه ی نقاش ها رسیده است به دستم. زبان و لحن راوی داستان آنقدر جذاب و دلنشین است که خواننده را با خود همراه می کند. اما مهمتر از همه برای من نکات زیبا و آموزنده ایست که درهمین دو سه فصل اول وجود داشته است. تکریم روحیه مشتی گری و لوطی گری و جوانمردی در میان مردم.

اول:

امروز که گذر سوم کتاب را می خواندم واقعه ای را بیان می کرد که از قضا به بازی دوستانه!!! ایران و فلسطین بی ارتباط نبود: ابولفضل کاظمی نقل می کند که همراه حاج قاسم که نقش رهبری بچه های محلشان را داشته است در زمینه های دینی و اخلاقی،  مسابقه فوتبالی داشته اند با محله ای دیگر و آنها دو بر یک جلو بودند نتیجه بازی را  و حاج قاسم کاپیتان تیمشان را صدا زده و گفته است:

« ما مهمون این ها هستیم، بده اینها ببازند. بازی رو به مساوی بکشونید و یک کاری کنید که آبروی اینها نره»

حال نگاهی به تیتر خبرگزاری فارس بیاندازید:

«هفت گل برای روحیه و اعتماد به نفس ملی‌پوشان، ایران برابر فلسطین جشنواره گل به راه انداخت »

من نمی دانم تیم فلسطین در چه شرایطی تمرین می کند و آیا اصلا بازیکنان آنها هم مثل فوتبالیست های ما فقط!!! اسم نماینده ملت را یدک می کشند و آیا نماینده ی خوبی برای فرهنگ و مذهب خودشون هستند یا نه!!! ولی یاد مردهایی همچون پوریای ولی و تختی به خیر!

دوم:

ابولفضل کاظمی رفیقی دارد به نام محمدآقا عروس که در جریان قیام سال 42 ،توسط رژیم بازداشت می شود و در زندان با طیب حاج رضایی برخورد می کند. رژیم می خواسته است طیب را مجبور کند اعتراف نماید که از حضرت امام برای قیام پول گرفته است . اما طیب در دادگاه می گوید:« ما تو قانون مشتی گری، با بچه ی حضرت زهرا(س) در نمی افتیم. من این سید رو نمی شناسم ؛ اما با او در نمی افتم»

زمانی که طیب زیر بار فشار رژیم شاه نمی رود و او را  برای اعدام می بردند ،در سلول محمد عروس بهش میگه:« محمد آقا، اگر یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو، خیلی ها شما رو دیدند و خریدند، ما ندیده شما رو خریدیم»

محمد عروس هم پیام طیب را بعد انقلاب به امام می رساند و امام می فرماید:« طیب حر دیگری بود»

در شماره 68 مجله شاهد یاران که مفصل به احوالات طیب پرداخته(مخصوصا علاقه ی وی به امام حسین(ع)) نقل شده است که امام به طلبه های قم فرمودند به جای روزه های قضای طیب یک روز را همه روزه بگیرید و این چنین در یک روز روزه های قضایش هم گرفته شد.

انصافا این روزها جای مرام های مشتی گری و لوطی صفتی به معنای دستگیری از مظلوم و ستمدیده خالیه. طیب و شعبان بی مخ  به ظاهر هر دو گنده لات های تهران بودند، اما عشق امام حسین دستش رو گرفت عابت به خیر شد و شد   حر انقلاب  و دیگری شد فراری و خائن به کشور.