علامه مصباح، از حملات اصلاح طلبان تا هجمه منحرفین

هوالحبیب

علامه مصباح، از حملات اصلاح طلبان تا هجمه منحرفین


چندین بار استاد را از نزدیک زیارت کرده ام، و بیشتر از هر چیز برایم تواضع استاد ستودنی بوده است. در روز تشییع حضرت آیت الله بهجت در میان انبوه جمعیت عزادار که برای وداع با آن مرد بزرگ آمده بودند ناگاه در میان جمعیت نظرم به استاد افتاد که با متانت و آرامش و البته حزنی که نمی شد پنهانش کرد بدون تشریفات در میان مردم گام بر می داشت. اما این روزها بار دیگر استاد مورد هجمه جریان انحرافی دیگری قرار گرفته است.


و البته این به دور از انتظار نبود، چرا که استاد در طول این سالیان هرگاه نشانه های انحراف را در جریان های سیاسی دیده است مانند بعضی خواص که چشم و گوش را به هر بهانه و دلیلی می بندند، سکوت نکرده و زبان به هشدار و پند و اندرز گشوده است.

سالیانی است که استاد مورد هجمه جریانی است که انحرافشان برای خیلی ها در فتنه ۸۸ آشکار شد ولی حضرت استاد در اوج کباده کشی های جریان دوم خرداد زبان به نقد آنها گشود و تئورسین فراری امروز آنها را بارها دعوت به مناظره کرد. حضرت استاد آن روزها در خشت خام دوم خرداد، انحرافی می دید که خیلی ها که داعیه انقلابی گری هم داشتند در آینه فتنه سبز ۸۸ هم ندیدند و یا نخواستند که ببینند.

امروز استاد هشدار به انحرافی دیگر می دهد. انحرافی مانند انحراف بابیت، که با تمسک به مهدویت از یک سو و تبلیغ ناسیونالیست ایرانی از سوی دیگر با تابلویی تحت عنوان مکتب ایرانی در صدد ایجاد فرقه سازی و انحراف در خط روشن انقلاب اسلامی است.

جریان انحرافی که امروز با محوریت نزدیکان رییس جمهور اداره و رهبری می شود در جواب روشنگری استاد رو به توهین و هتاکی آورده است. برای استاد این بار اول نیست که اتفاق می افتد که مورد هجمه ی هتاکی گروهی قرار می گیرد که آقایان اصلاح طلب تجدیدنظر طلب در سالیان گذشته تا به امروز به اشکال مختلف در صدد تخریب ایشان برآمده اند. آنها گاه با توهین، گاه با تهمت و حتی جسارت در کشیدن کاریکاتوری موهن از حضرت استاد که نشان از اوج عصبانیت جریانات انحرافی دولت اصلاحات از روشنگری استاد داشته است بغضو کینه ی خود را از عمار انقلاب اسلامی نشان داده اند و امروز تاریخ در حال تکرار است و عده ای همان رویه اصلاح طلبان را در پیش گرفته اند در حالی که داعیه اصولگرایی دارند.

البته باید این نکته را مد نظر داشت که جریان انحرافی دولت فعلی هیچ گاه با اصلاح طلبان مشکل خاصی نداشته است. نه از زبان شخص اول این جریان حرف و نقدی نسبت به فتنه گران سبز اصلاحاتی بیرون آمده است و نه از زبان فتنه گران سبز حرف و نقد تندی نسبت به صاحب نظریه مکتب ایرانی!

دلیلش هم مشخص است چرا که همان اهدافی را جریان انحرافی در دولت دهم دنبال می کند که مسئولان دولت اصلاحات دنبال می کردند که امروز اثرش را در فضای فرهنگی کشور به وضوح می توان مشاهده کرد. پس نباید تعجب کرد که حضرت علامه مصباح یزدی از سوی هر دوی آنها مورد تخریب قرار می گیرد.

علامه مصباح امروز همان طور که رهبر انقلاب فرمودند خلا شخصیت های برجسته ای مانند شهید مطهری و علامه طباطبایی را پر کرده اند و در راه دفاع از نظام و انقلاب از جان و دل مایه گذاشتند و توهین ها و تهمت ها را به جان خریده اند. امروز علامه هشدار به انحرافی خطرناک را داده اند و باید خواص و شخص رییس جمهور به گوش گیرند که اگر بی توجهی بکنند خودشان هم با جریان انحراف هم راستا می شوند.

سوریه یا بحرین؟

هوالحبیب

سوریه یا بحرین؟


زمانی که غزه زیر بمباران اسراییلی ها شب را به روز می رساند، و وهابیون سعودی با آمریکایی ها و اسراییلی ها توافق کرده بودند که تا به زمین زدن دولت مردمی حماس، حملات ادامه پیدا کند، تنها چند کشور محدود به حمایت از مردم بی پناه غزه برخاستند، مردمی که چندین ماه محاصره را از سوی اسراییل و رژیم نامبارک مصری تحمل کرده بودند و آن روزها برای اقلام دارویی مورد نیاز مجروحان با مشکلات زیادی مواجه بودند. ایران، لبنان، سوریه، ترکیه، ... کشورهای انگشت شماری بودند که دولتهایشان به میدان آمدند در حمایت از غزه! والبته این حمایت دولتی دارای یک پشتوانه ی قوی مردمی بود که در همان ایام در تجمعات انبوه مردمی خود را نشان داد.

اما در همان ایام در جمهوری اسلامی که همیشه کمک به مظلومان و مستضعفان را یکی از اهدف خود می دانسته، دو جریان به مقابله و سم پاشی علیه حمایت های مردمی کرد. گروه اول متجددینی که خواستگاه شان جریان روشنفکری اصلاح طلبانه ای بود که در ظاهر ادعا می کرد وظیفه ی ایران پرداختن به ایران است نه کشوری دیگر! اما در باطن تامین کننده ی منافع آمریکایی ها و اسراییلی ها در منطقه بوده است که شاهد تاریخی آن نامه تاریخی دولت آقای خاتمی به کاخ سفید مبنی بر عدم حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین و کمک به خلع سلاح آنهاست! اما گروه دوم متحجرینی که ریشه از جریانات انجمن حجتیه داشت و سعی در القای این گفته ی دروغ که مردم غزه ناصبی اند و دشمن شیعه؟!!! و این در حالی بود که در غزه به اسم ائمه معصومین مسجد بنا شده بود! این گروه هم در واقع تکمیل کننده ی همان پازل دشمن بودند و در عمل فرقی با گروه متجددین ندارند و بلکه شاید خطرشان بیشتر! چرا که عَلم دین را بلند کرده بودند بر خلاف گروه اول که دین را امری نسبی و خدشه پذیر و غیر قابل اتکا می داند.

اما در حوادث بحرین دوباره همان داستان غزه، اما به شکلی دیگر در حال تکرار است. متجددین که ماهیت خود را در جریانی تحت عنوان جنبش سبز به ضد انقلاب معرفی کرده بودند با شعار معروف و شناخته شده و البته شرم آور «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» دوباره به تامین منافع غرب در داخل ایران اهتمام ورزید! برای تحلیل کنندگان سیاسی مشخص بود زمانی که دومینوی عربی از تونس  و مصر اغاز شد و در واقع غرب و به خصوص امریکایی ها دچار شک اولیه شدند درصدد برخواهند آمد، با توجه به انکه نتوانستند در مرحله اول جلوی وقوع سیل خشم مردمی را بگیرند پس خواست مردم را منحرف کنند و بر موج خروشان مردم ، موج سواری کنند. کاری که هم در مصر و هم در تونس تا به امروز به دلیل حضور مردم در صحنه بصورت کامل عملیاتی نشده است. در کنار این دومینوی مردمی در کشورهای عربی که اکثریت مردم را در مخالفت با نظام هایی که عملا تبدیل به نوکرهای آمریکا در منطقه  شده بودند به قیام واداشته بود، استفاده از فرصت برای کشورهایی که حاکمان آنها حاضر نبودند زیر بلیط استکبار هم بروند در دستور کار قرار گرفت.

امری که در ایران همان گروه متجدد در 25 بهمن 1389 به دنبال آن بود که با هوشیاری مردم خنثی شد و در عراق هم با موضع گیری آقای سیستانی و حضور مردم عراق خنثی شد. اما در این بین در سوریه به دلیل مشکلات ساختاری که در نظام حکومتی سوریه وجود داشت بصورت بالقوه این آمادگی در بخشی از جامعه برای همراهی با این بازی دشمنان جریان مقاومت در منطقه وجود داشت که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از شهروندان سوری شد!

با آغاز آشوب های خیابانی در سوریه دو هدف اصلی آمریکایی ها از این اتفاقات به نتیجه رسید، اولا درگیر کردن کشورهای جریان مقاومت به مسائل داخلی خود و غافل کردن آنها از تحولات منطقه، دوم انحراف افکار عمومی جهان از جنایات خود در لیبی و بحرین و یمن به موضوع تحولات سوریه! که این دو هدف، فرصتی را برای آنها به وجود می آورد که انقلاب هایی را که نتوانسته بودند وقوع شان را پیش بینی و متوقف کنند در فرصتی که به وجود آمده است با خشونت متوقف کنند و بازی حقوق بشر را بر سر سوریه و ایران دوباره پیاده کنند تا دست خودشان در هر جنایتی در بحرین و لیبی باز باشد!

در ایران هم گروه متجددین و متحجرین هم برای تکمیل پازل دشمن بصورت آگاهانه با هم متحد شدند. متجددین شروع به پرداختن به تحولات سوریه به جای تحولات بحرین کرد، و این شبهه را ایجاد کردند که سوریه با بحرین چه فرقی دارد؟ چرا بحرین را در اولویت قرار داده است نه سوریه را؟

اما پروژه سوریه هم مانند ایران به شکست انجامید و البته پروژه متجددین تامین کننده منافع غربی ها در ایران هم. اما چرا؟

باید گفت اول اینکه در بحرین یک نیروی اشغالگر وارد خاک بحرین شده است و به کشتار مردم می پردازد و در سوریه درگیری بین طیف های مختلف سوری است.برای همین هم هست که بعد از ادعای مضحک شورای همکاری خلیج فارس که ایران را متهم ، به دخالت در کار کشورهای عربی کرده است ، دفاع ما بر اساس منطق مشخصی است که بگوییم اگر اظهار نظر چهار نماینده ایران در مورد بحرین دخالت است پس حضور نیروهای نظامی عربستانی و اماراتی در کشوری دیگر نامش چیست؟

دوم اینکه جمهوری اسلامی حتی برای مسئله فلسطین این راه حل را پیشنهاد کرده است که بر اساس انتخابات بین مردم واقعی فلسطین تعیین نوع و شکل حکومت بر عهده خود آنها باشد.و راه حل خود را برای تمامی کشورهای عربی مفید می داند و پیشنهادش هم برای تمام کشورهایی که این روزها در گیر این وقایع هستند عملی است، و البته آمریکا با این نگاه مخالف است چرا که هر کشوری، مردم در انتخاب مسئولینش آزاد باشند، و دموکراسی به معنای واقعی پیاده شود دولتی مخالف سیاست های امریکا در منطقه به وجود میآید که نمونه هایش ترکیه ، عراق و افغانستان است. لذا خود غربیها هم به این نتیجه رسیده اند که انتخابات در کشورهای عربی یعنی برد جمهوری اسلامی در منطقه .

همین امر در سوریه بعد از چند روز آشوب خیابانی نشان داد با به میدان آمدن مردم در حمایت از نظام فعلی سوریه ،که دولت سوریه بر  خلاف موج سازی  هایی که رسانه های آمریکایی و اسراییلی راه انداخته اند مورد قبول اکثریت مردم اند.

لطیفه مضحک این روزها ان است که ادعا می کنند که نیروهای ایرانی به سوریه رفتند تا جلوی معترضین را بگیرند و آنها را کشته اند تا هم توجیه ای برای قضیه ورود سعودی ها به بحرین جور کنند و هم افکار عمومی داخل کشورا را منحرف کنند. دروغ نخ نمایی که قبلا در ماجرای فتنه 88 در ایران هم از سوی ضد انقلاب سبز مطرح شد، که جمهوری اسلامی از حزب الله لبنان نیرو آورده است برای مقابله با آشوب های خیابانی. و البته در هنگام سفر رییس جمهور ایران به لبنان هم باز همین ادعای مضحک مطرح شد که از ایران مردم را برده اند به لبنان برای استقبال از احمدی نژاد!

به هر حال هیچ دولتی بی عیب و نقص نیست! و دولت سوریه هم در مقابله با آشوب های سازماندهی شده این روزها شاید نتوانسته باشد به نحو صد درصدی وضعیت را کنترل کند ولی پشتوانه ی مردمی بشار اسد مسلما سوریه را از این وضعیت نجات خواهد داد.

مسلمانان جهان اسلام در موضع گیری هایشان هر دولت و مسئولی را که تامین کننده منافع غربی باشد و با صهیونیست ها رابطه ی مسالمت آمیز دارد منفور می دانند و در مقابل حامیان مردم فلسطین و مقاومت را می ستایند، امری که در مورد سید حسن نصرالله، محمود احمدی نژاد، رجب طیب اردوغان و بشار اسد اتفاق افتاده است و عصبانیت صهیونیست ها را به همراه داشته است.

آنچه مسلم است سرنوشت کشورهای اسلامی را مردم آنها زین پس رقم می زنند نه دیگر آمریکایی ها و صهیونیست ها! و این امری نیست که خوشایند آمریکایی ها و صهیونیست ها و دوستانشان در منطقه باشد

استادیوم آزادی در آفساید انسانیت

هو الحبیب

استادیوم آزادی در آفساید انسانیت

 آیات القرمزی کارت قرمز گرفته!

اخراجش نکرده اند!

حذفش کرده اند!

بر طبق قوانین فیفا،

شعر خواندن در زمین آل سعود خطاست!

داور اخراج کرده است همه ی بحرینی ها را ؛

 دیده نمی شود شماره ی لباسشان ،

 بس که خون ریخته!

پزشکان هم اخراج شده اند از زمین !

فیفا گفته است چرا به جای نمک ، مرهم به زخم بحرین گذاشته اید؟

سرخابی ها هم از اول در آفساید انسانیت ایستاده اند!

می ترسند محروم شوند بخاطر حمایت از بحرین!

اگر توپ گل شود پول است که از پاروی تیمشان بالا می رود!

 ولی اگر پرچم بحرین را بلند کنند ، نه!!!

 بین پول و مسلمانی کدام می ارزد؟

 بین پول و انسانیت چه؟

 خب مشخص است که پول!

نود وجدان هم تعطیل شده است گویا!

بعدا می شود یک بیانیه داد و شمعی روشن کرد ولی پول را که نمی شود برگرداند!

مردم بحرین قطعه قطعه می شوند به درک!

 استقلال باید ببرد، پیروزی هم!

تماشاگرنماها از بحرین دفاع می کنند!

فحش و دشنام در استادیوم آزادی، آزاد است،

 ولی فریاد آزادی نه!

 

برادر شهیدم خوش آمدی(روز فراموش نشدنی دانشگاه فردوسی)

برادر شهیدم خوش آمدی

(روز فراموش نشدنی دانشگاه فردوسی)


 ایسنا 1- ایسنا 2- ایسنا 3- ایسنا 4 - فارس  -خبرگزاری دانشجو- مهر 1- مهر 2- شهرآرا-برنا- ایرنا- رسا-سایت دانشگاه فردوسی

تشییع و تدفین شهدای گمنام در دانشگاه فردوسی

وبلاگ اطلاع رسانی تدفین شهدای دانشگاه فردوسی مشهد

http://steghbal.blogfa.com/


کاش  دروغ باشد!

هوالحبیب

کاش  دروغ باشد!


http://www.islamtimes.org/images/docs/000066/n00066997-b.jpg

کاش دروغ باشد! کاش اخبار بحرین و یمن و لیبی دروغ باشد! کاش دروغ باشد که «آیات القرمزی» را جلوی چشم مادرش گرفتند و بردند نیروهای آل الشیطان...!

کاش دروغ باشد آنچه از سرنوشتش می گویند! کاش ما نشنیده بودیم نهیب علی(ع) را که تن مردان مسلمان را ۱۴۰۰ سال است می لرزاند که چرا نمردید از درد ربودن خلخال از پای زن یهودی! و الان چه کنیم از این درد! از درد ربودن دختر شیعه! از درد ... 

کاش دروغ می بود که رقیه(س) سیلی خورده از دست اجداد آل سعود و آل خلیفه! کاش دروغ می بود آنچه بر زینب (س) رفت در شام! کاش دروغ بود روضه گوش و گوشواره! کاش دروغ بود روضه خیمه ی نیم سوخته! کاش دروغ بود روضه عصر عاشورا! کاش دروغ بود روضه کوچه مدینه و سیلی به مادر! کاش دروغ بود روضه ی در و دیوار! کاش ... 

کاش چشم نداشتیم که ببینیم و گوش که بشنویم، شاید دیگر تکلیفی هم نمی داشتیم! گویا گِل سرنوشت شیعه را با درد و رنج سرشته اند! گویا قرار است محک بزنند عیار غیرت مردان عالم را ! و عیار مسلمانی ما را!
اگر که گفته اند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، پس همیشه عاشورایی هست که در کربلای امتحان، باید ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام زمانت را لبیک بگویی! که اگر تعلل کنی از کاروان عشق جا خواهی ماند.


پی نوشت 1: متن بالا را قبل از خبر شهادت این شاعر شجاع بحرینی نوشتم هر چند اخبار ضد و نقیض از بحرین بسیار است و خبر شهادتش را تایید نکردند.آیات چه شهید شده باشد و چه نه پیروز این جنگ نابرابر است چرا که در مکتب حسین (ع)و زینب (س)خون بر شمشیر پیروز است.

به هر حال او هم سندی دیگر است بر مظلومیت شیعه! کوچه های بحرین بوی فاطمیه می دهد این روزها!

پی نوشت 2:

نامه به شورای شهر مشهد برای تغییر نام خیابان منتهی به کنسولگری رژیم ال شیطان

نمایندگان محترم شورای اسلامی شهر مشهد


بیش از دو ماه از آغاز قیام های مردمی در منطقه و کشتار مردم بحرین می گذرد. سوال مهمی که مطرح است آن است که شورای محترم شهر مشهد و یا سایر مسوولان آن در جهت حمایت از این مردم مسلمان چه اقدامی انجام داده اند؟

در همین راستا دانشجویان مسلمان دانشگاه های مشهد پیشنهاد می کنند که خیابان کفایی، منزل سرکنسولگر دولت ستمگر آل سعود به نام اولین زن شهیده بحرینی بهیت العرادی و خیابان مولوی محل کنسولگری عربستان به نام شهدای بحرین تغییر یابد. لذا انتظار ملت ایران به ویژه مردم مشهد آن است که به این حداقل وظیفه مسلمانی خود عمل کنید.

دانشجویان مسلمان دانشگاه های مشهد وتشکل های ذیل:

بسیج دانشجویی دانشگاه های فردوسی، علوم پزشکی، آزاد، پیام نور جامعه اسلامی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پیام نور