حاشیه ای بر نوع اعتراضات به حسین علایی و عماد افروغ به عنوان ضد ولایت فقیه
هو الحبیب
حاشیه ای بر نوع اعتراضات به حسین علایی و عماد افروغ به عنوان ضد ولایت فقیه
این چند روزه صحبت ها و سخنانی از سوی بعضی از خواص کشور انجام شده است که فرصت را برای موج سواری ضد انقلاب در خارج از کشور فراهم آورده است و در داخل هم اعتراضات مردمی و رسانه ها را به آن اظهار نظرات در پی داشته است.
منظورم به صورت خاص برمی گردد به مقاله آقای حسین علایی در روزنامه اطلاعات و صحبت های دکتر عماد افروغ در برنامه پارک ملت. در ابتدا باید عنوان کنم که نگارنده بر صحبت های و رفتار های کسانی که از آنها نامبرده شده انتقاداتی داشته و بسیاری از انتقاداتی را که از سوی نیروهای ارزشی و انقلابی کشور به عملکرد آنها در جریان فتنه 88 گرفته می شود را وارد می دانم. اما آنچه قرار است در این مطلب به آن پرداخته شود نقد رفتار گروهی از به ظاهر دلسوزان انقلاب است در برخورد با رفتار های بعضی از سیاسیون و نه صرفا کسانی که نام شان در این مطلب می رود؛ که به فرموده ی رهبر انقلاب ،که در ادامه ی مطالب مشروح آن ذکر می شود ، می تواند گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى بزند.
1- مقاله ی حسین علایی در روزنامه ی اطلاعات هر چند خودش بعد از اعتراض هایی که انجام گرفت موضع گیری صریح کرد، مورد سو استفاده ی ضد انقلاب قرار گرفت. حال در واکنش به چنین اشتباهی از سوی سردار علایی در ایجاد فرصت برای دشمنان نظام برای حمله تبلیغاتی بر علیه جمهوری اسلامی، نامه ی جمعی از سرداران خوشنام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فضا را کاملا شفاف کرد، که نقدی و واکنشی بود به موقع و درست به آن اشتباه. اما در کنار چنین حرکت در خور تقدیری تجمع گروهی در مقابل منزل علایی و شعارهایی که بر در و دیوار منزل وی نوشتند، عملی خارج از سیره اسلامی و سیره و منش رهبر انقلاب بود.
2- عماد افروغ در برنامه پارک ملت نقد هایی را بر سیستم انتخابات خبرگان و دولت و ... وارد کرد. صدا و سیما اگر سخنان افروغ را در یک برنامه ی نظری و با حضور کارشناس خبره ی دیگری و در قالب آزاد اندیشی و مناظره انجام می داد، آنگاه سخنان افروغ در نقد سیستم حاکمیت در قالبی می گنجید که رهبر انقلاب سالها ازکمبودش در کشور گله کرده اند، یعنی کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی. اما متاسفانه در این مدت به جای اینکه مطالبی در نقد منطقی سخنان افروغ مشاهده شود ، پیامک های بسیاری مبنی بر ضد ولایت فقیه بودن دکتر افروغ و درخواست مبنی بر اینکه به برنامه پارک ملت اعتراض خود را اعلام کنید رد و بدل شد! که به نظر می رسد که با نگاه رهبر انقلاب ، در تضاد است! و این سئوال پیش می آید که چرا عده ای بر خلاف نظر حضرت آقا، اصرار بر ضد ولایت فقیه کردن افراد دارند؟
3- متاسفانه گاه گاه در کشور شاهد افراطی گری هایی به نام انقلابی گری هستیم. زمانی که فردی در مسیر انقلاب اسلامی اشتباهی کرد یا می شود با منطق و اخلاق اسلامی به او برخورد کرد که نتیجه اش اصلاح و برگشت وی به مسیر اصلی است که فلسفه ی امر به معروف و نهی از منکر برای همین اصلاح شدن است و یا اینکه با برخورد غیر منطقی و گاه غیر اسلامی از جانب عده ی قلیلی افراطی او را از دایره ی انقلاب اسلامی خارج کرده و تبدیل به منافق و بعد از آن معاند نمود یعنی عملی در راستای جذب حداقلی و دفع حداکثری بر خلاف خواسته ی رهبر انقلاب!
البته شکی نیست نکات فوق شامل آن عده از افراد نیست که خود اصرار بر نفاق و عناد خود نسبت به جمهوری اسلامی دارند، و اگر کسی بر علیه نظام جمهوری اسلامی اقدامی انجام داد مطابق با قانون باید با آن برخورد شود.
4- آنچه تا به حال گفته شد شکل برخود با منتقدین است، خالی از لطف هم نیست که نگاهی به سیره ی اهل بیت در برخورد با هتاکان بیاندازیم: مردی از اهل شام وارد شهر مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه ، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی (ع) و فرزندانش در دل داشت، آنگاه که امام حسن (ع)را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن (ع) نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی و گویا سوء تفاهمی پیش آمده است. اگر بخواهی خشنودت کنیم، چنین می کنیم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی راهنماییت می کنیم و اگر در بردن بار یاری بجویی، بارت را می بریم و اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر نیازمند باشی ثروتمندت می سازیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری ونزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است؛ زیر ما خانه ای بزرگ و آبرو و احترامی زیاد و مالی فراوان داریم (و به خوبی می توانیم از تو پذیرائی کنیم)»
مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت آمیز و جوانمردانه درگرگون شد و از برخورد نادرستش پشیمان گشت و در حالی که از ندامت می گریست گفت: «گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمینی. خدا بهتر می دانست که رسالت خویش را به عهده چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی منفورترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید».
5- نگاهی به سیره و نظرات رهبر انقلاب در مورد تعریف ضد ولایت فقیه و مصادیق آن هم به عنوان حسن ختامی بر این یادداشت :
1-5 «بدون تحقيق نبايستى افراد را متهم كرد. به ظواهرِ خيلى ابتدايى نبايستى نسبت به وجود جرمى در كسى حكم كرد؛ مثلاً الان رايج شده كه بعضيها را به اندك چيزى «ضد ولايت فقيه» مىگويند! معلوم نيست اگر كسى يك وقت در جايى يك كلمه حرفى زد، اين ضديت با ولايت فقيه باشد. البته ضديت با ولايت فقيه، يعنى ضديت با اصيلترين و ركينترين اصول و اركان نظام جمهورى اسلامى - شكى نيست - منتها ضديت معنايى دارد. مثلاً يك نفر هست كه عليه اين معانى مىنويسد يا حرف مىزند، يا با موقفها و مواضعى كه از طرف دستگاه رهبرى يا از طرف رهبرى گرفته مىشود و طبق قانون اساسى سياستهاى اصلى نظام را تشكيل مىدهد، صريحاً و غالباً - ولو نه دايماً - مخالفت مىكند، يا در مواقع حساس مخالفت مىكند؛ اينها ضديت است؛ ليكن آن كسى كه حالا يك وقت در جايى يك كلمه حرفى زده، يا مثلاً نسبت به چيزى عكسالعملى نشان داده، اين ضديت محسوب نمىشود. در زمان امام(رضواناللَّهعليه) ما مىديديم كه ايشان مطلبى را مىفرمودند، اما در مجلس همه به آن رأى نمىدادند؛ نمىشود گفت اينها ضد ولايت فقيهاند. من يادم هست كه يك وقت راجع به راديو و تلويزيون يك نظر اين بود كه رؤساى سه قوه، شوراى عالى راديو و تلويزيون باشند؛ همان شوراى سرپرستىيى كه سابق بود. بنده خودم با ايشان صحبت كرده بودم و مىدانستم كه نظرشان اين است كه رئيس جمهور و رئيس مجلس و رئيس قوهى قضاييه، اعضاى شوراى سرپرستى را تشكيل بدهند. قاعدهاش هم همين بود كه وقتى مىگويند سه قوه نظارت كنند - كه در قانون اساسى قبلى، تعبير اينگونه بود - بايد شورايى با اين تركيب تشكيل شود؛ آسانترين وجهش اين است. وقتى اين پيشنهاد به مجلس آمد، آقاى هاشمى آن را مطرح كردند؛ اما با اكثريت قاطعى رد شد! با اينكه ايشان هم گفتند كه اين نظر امام است، اما فقط عدهى معدودى به آن رأى دادند! واقعاً نمىشود به آن اكثريت گفت كه شما ضد ولايت فقيه هستيد؛ نه، همهشان هم فدايى امام و علاقهمند به امام و مخلص امام بودند؛ خيليهايشان هم جبههبرو بودند؛ اما اين حرف را قبول نداشتند؛ بنابراين بايد واقعاً اين چيزها از هم تفكيك بشود. در همان وقت ما كسانى را مىشناختيم كه به فلان مركز مىرفتند و صحبت مىكردند و در اصلِ اعتبار نظر ولايت فقيه خدشه مىكردند! اين حرفها مربوط به امروز نيست كه حالا كسى خيال كند بعضيها امروز اين حرفها را مىزنند؛ نه، همان زمان مىزدند؛ ما در جريان بوديم و افرادش را مىشناختيم؛ الان هم يقيناً آثار و نوارها و حرفهايشان هست. غرض، رمى به «ضديت با ولايت فقيه» چيز آسانى نيست كه ما تا اندك چيزى از كسى ديديم، فوراً اين مُهر را به پيشانى او بزنيم؛ ضديت با ولايت فقيه، شواهد و ضوابطى دارد.»( بيانات در ديدار با اعضاى هيأت مركزى نظارت بر انتخابات چهارمين دورهى مجلس شوراى اسلامى 1370/12/04)
2-5 «یك نكتهى ديگرى كه در دنبالهى آن مطالبهى دانشجوئى عرض ميكنم، اين است كه مطالبه كردن با دشمنى كردن فرق دارد. اينكه ما گفتيم گاهى اوقات معارضهى با مسئولان كشور نشود - كه الان هم همين را تأكيد ميكنيم؛ معارضه نبايد بشود - اين به معناى انتقاد نكردن نيست؛ به معناى مطالبه نكردن نيست؛ در باره رهبرى هم همينجور است. اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست؛ ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم؛ ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيهى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد؛ به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد. دو نفر طلبه كنار همديگر مىنشينند؛ خيلى هم با هم رفيقند، خيلى هم با هم باصفايند، همدرس هستند، مباحثه ميكنند، حرف همديگر را رد ميكنند؛ اين حرف او را رد ميكند، آن حرف اين را رد ميكند. ردكردن حرف، به معناى مخالفت كردن، به معناى ضديت كردن نيست؛ اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد.»( بيانات در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها 1386/07/17)
3-5 «مراقب باشيد، مواظب باشيد، نميشود هر كسى را بمجرد يك خطائى يا اشتباهى گفت منافق؛ نميشود هر كسى را بمجرد اينكه يك كلمه حرفى برخلاف آنچه كه من و شما فكر ميكنيم، زد، بگوئيم آقا اين ضد ولايت فقيه است. در تشخيصها خيلى بايد مراقبت كنيد. من تأكيدم به شما جوانان عزيز، فرزندان عزيز خود من، جوانان پرشور اين كشور در سرتاسر ميهن عزيز، همين است. انگيزهها با شدت، با قوّت، با ايمان كامل، با اميد كامل به آينده حفظ بشود؛ اما در تشخيصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بىدقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.»( بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور 1388/09/04)




سيد ما، مولاي ما؛ دعا كن براي ما؛ صاحب ما توئي؛صاحب اين كشور توئي، صاحب اين انقلاب توئي، پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاي خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيباني بفرما.