چه کسی فرزند خمینی (ره) است؟

هوالحبیب

چه کسی فرزند خمینی (ره) است؟




بعضی وقت ها باید صریح صحبت کرد، باید تعارف را کنار گذاشت.ذاتاً نه خانواده و نه یاران و نه اطرافیان یک انسان بزرگ، بزرگ نیستند؛ بلکه گاه خرد هستند و کوچک. گیرم پدر تو بود فاضل؛ از فضل پدر تو را چه حاصل؟

مگر نه اینکه همسر امام مجتبی(ع) قاتل حضرت شد و طلحه و زبیر صحابی حضرت رسول(ص)، دشمن وصی اش شدند. مگر در تاریخ نخوانده ایم که حضرت، صلاح جامعه اسلامی را در نظر گرفتند و گرفتار بندهای نام و شهرت و سابقه ی آن دو نشدند و دست به شمشیر بردند.

 تاریخ قرآن و اسلام نشان داده است که نزدیکی افراد به شخصیت ها دلیلی بر هم شکلی و هم جهتی فکر و اعمال آنها نمی شود. می شود پسر نوح پیامبر بود ولی با نوح نبود. می توان همسر لوط پیامبر بود ولی دشمن او بود. می توان همسر فرعون بود، ولی آسیه یکتاپرست شد. می توان پسر ابوبکر بود ولی فرزند راستین علی(ع) شد. می توان فرزند امام هادی(ع) بود ولی جعفر کذاب شد.

 حال چگونه است که با این سابقه ی تاریخی قرآنی و اسلامی، گروهی مدعی اصلاح طلبی که همیشه جریان های مذهبی را به ناروا متهم به خرافه پرستی می کنند، آن هنگام که بعضی از اطرافیان امام راحل، نسبت های کذبی را به ایشان می دهند نه تنها اعتراض نمی کنند بلکه به تطهیر آنها می پردازند؟

 مگر نه اینکه در جامعه اسلامی به حاکم هم می شود انتقاد کرد، که بارها در جلسات دانشجویی انتقادهای ریز و درشتی از وضعیت کشور به رهبر انقلاب شده است؟ حال چگونه است نوه های امام دارای مصونیت هستند که هر کاری خواستند بکنند؟ چه کسی گفته امام راحل(ره) عصمت ذاتی داشته که حال بخواهد فرزندان و نوه هایش معصوم باشند؟

 امام اگر در نظر مردم ایران عزیز بوده و خواهد ماند برای این بود که نشان داد می شود انسان، با تقوا و اخلاق رنگ و بویی از عصمت بگیرد و گرفت.

 اخلاق و تقوای امام(ره) کجا و بعضی از رفتارهای سخیف وابستگان به امام(ره) کجا؟ نوح(ع) که پیامبر اولوالعزم بود پسرش با بدان بنشست و عاقبت خاندان نبوتش گم شد. آیا نمی شود فرزندان و نوه های امام با رفتار و کردارهایشان راهی جز راه امام را برگزینند؟ مگر نه این است که اکنون بعضی از وابستگان امام این چنین می کنند و تا زبان و قلم دلسوزان به اعتراض بلند می شود که به اسم امام رفتار غلط خود را توجیه نکنید، توپخانه ی  تبلیغاتی روزنامه های زنجیره ای اصلاحات شروع به کار می کنند که به بیت امام راحل توهین شده است و فریاد وا اماما سر می دهند.

 

امامی که در سال ۶۷ آنچنان حماسی و شجاعانه در پیام معروف به قطعنامه با صلابت و محکم در دهان آخوندهای درباری و آمریکایی می کوبد و سلطه ی آمریکا را نفی می کند و سرنگونی رژیم آل سعود را نوید می دهد، کی حاضر است در جلسه ای نهانی و در جواب کاغذی دست نویس بگوید هر چقدر مرگ بر آمریکا گفتیم بس است؟ امام اگر نظری داشتند از که می ترسیدند که بیان نکردند؟

 اگر بعضی از آقایان مدعی ارتباط با امام از آمریکا می ترسند، امام روح الله می گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

 آیا نباید به بعضی از نوه های حضرت امام گفت امام کی آرایش زن مسلمان را در فضای عمومی جامعه حلال اعلام کرده اند که آنها  عکس های آرایش کرده ی خود را در اینترنت منتشر می کنند؟ حرفی نیست که منتشر کنند ولی صریحا بگویند که امام را قبول نداشته و ندارند. چرا در حق آن مرد الهی این چنین جفا می کنند؟

 فرزند خمینی اگر می خواهد صدای فلان خواننده ی زن قبل انقلاب را گوش دهد، بدهد ولی دیگر از مرام خمینی حرفی نزند. اگر می خواهد چادر به سر نکند، حرفی نیست؛ حداقل آنقدر آزاده باشد که اعمالش را به امام راحل منتسب نکند.

 این روزها غائله ی انتساب حرفی سخیف و توهین آمیز از نعمیه اشراقی به امام راحل(ع) دل خانواده ی شهدا را خون کرده است. هر چند خانم اشراقی تکذیب کرده اند ولی خوب است نگاهی به رسانه های ضد انقلاب بیاندازند و ببینند چه بساطی از توهین و تهمت به پیر و مراد ملت ایران به راه افتاده است.

 همان رسانه هایی که در فتنه ی ۸۸ از نظرات شما و اطرافیان شما حمایت می کردند و نظرات و رفتار فتنه گرایانه ی بعضی از وابستگان به امام راحل را با آب و تاب تعریف و تمجید می کردند، اکنون تکذیب شما را مسخره کرده اند. می گویند نعیمه اشراقی همان است که عکس دخترش را با فتوشاپ فیلتر کرده است تا مردم به لباس نامناسب دخترش در خارج از کشور پی نبرند.

 امام شهدا، مردی بود که با پیام قطعنامه اش چه بسیار بسیجیان جا مانده از قافله ی شهدا گریه کردند و چه خانواده های شهدایی صدقه سر حضرتش فرزندانشان را به جبهه ها فرستادند.

 فرزندان واقعی حضرت روح الله، این روزها در حال دفاع از حرم عمه ی ایشان، زینب کبری(ع) هستند. بسیجیان حضرت روح الله در پاراچنار پاکستان برای خمینی حاضرند جان بدهند. فرزندان خمینی امروز در حزب الله لبنان هستند.

  فرزند خمینی ضد استکبار است. فرزند خمینی آمریکا را شیطان بزرگ می داند و برای دیدارش اختیار از کف نمی دهد.

آمریکا؛ سوژه جدید دعوای تاریخی افراط و تفریط

هوالحبیب

آمریکا؛ سوژه جدید دعوای تاریخی افراط و تفریط



 تماس تلفنی روحانی و اوباما خوب یا بد اتفاق افتاده است. سفر روحانی به نیویورک و خصوصا نطق وی در سازمان ملل مورد توجه بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفت. در داخل کشور نیز بسیاری از سیاستمداران اعم از اصولگرا و اصلاح طلب نطق وی را در خور شان جمهوری اسلامی دانستند و بسیاری از ائمه جمعه نیز از وی در خطبه های روز جمعه ی خود تقدیر کردند.

 اما سفر روحانی در حالی به اتمام رسید که صحبت تلفنی وی با اوباما موجی از تحیر، اعتراضات و تشویقات، تحلیل ها و ...  را در جهان به وجود آورد. روحانی سفری را که می توانست در کارنامه ی خود با نمره ای عالی به پایان ببرد، با صحبت کردن با رئیس جمهور کشوری که در دشمنی با جمهوری اسلامی سابقه ای دیرین دارد، پرده ای از ابهام کشید. هنوز باید منتظر نشست تا ابعاد و اثرات این گفتگوی تلفنی بیشتر و بیشتر مشخص شود. روحانی در بازی دیپلماتیک اش در نیویورک برد بوده ولی با شوک بعد از دقیقه ی ۹۰ اش چه بسا دچار شکستی شود که برای او و تیم سیاست خارجه اش  شکستی تلخ و سنگین باشد.

 مجموعه نکاتی که در ادامه می آید نقد و بررسی کوتاهی است از آنچه در این روزها می گذرد:

 - آمریکا هنوز دشمن جمهوری اسلامی است. از ضعف و پس رفت ما خشنود می شود و از قوی شدن و پیشرفت ما عصبانی.

 - فرض محال که محال نیست؛ فرض کنیم آمریکایی ها مرامشان تغییر کرده است. عقل حکم می کند سابقه ی حداقل ۶۰ سال خیانت ها و جنایت های آمریکا بر علیه ایران را فراموش نکنیم و قدم به قدم و محتاطانه گام برداریم و نه مانند کودکی که مرد غریبه ای به او آبنبات چوبی نشان می دهد، مشتاقانه و چشم بسته به سوی اش بشتابیم.

 - هیچ عقلی حکم نمی کند انسان به یک گرگ اعتماد کند، هر چند بارها و بارها آن گرگ گفته باشد که سیر است و اشتها ندارد. مگر آنکه دیگر گرگ نباشد، و البته باید باز هوشیار بود که لباس میش به تن نکرده باشد. اینکه آمریکایی ها منکر شده اند که تماس با روحانی از سمت اوباما بوده است زنگ خطر بزرگی است برای تیم سیاست خارجه دولت که بداند این میش هنوز گرگ است و به دنبال طعمه ای می گردد که به سرعت فریب لبخندهای دیپلماتیک را می خورد.

 - شور و هیجان رسانه ای جریان اصلاح طلب در کشور بخاطر صحبت تلفنی روحانی و اوباما بسیار دیدنی و البته تاسف بار است. سران این جریان در اوایل انقلاب بسیاری از بزرگان را متهم به اسلام آمریکایی می کردند و امروز نمی دانند عشق و ارادتشان را به آمریکا چطور نشان دهند. تاریخ همیشه پر است از افراطی ها و تفریطی ها.

 - منتقدین امروز مرام و شیوه دستگاه دیپلماسی کشور این نکته را فراموش نکنند، که آمریکایی ها بیشتر از هر موضوعی از اختلافات داخلی درون ایران شادمان می شوند. اگر چه انتقاد حق تمام مردم و تمامی گروه هاست ولی اگر از شیوه ی درست آن استفاده نشود می تواند به فرموده ی رهبر انقلاب تکمیل کردن پازل دشمن باشد. جدا از این که خبر پرتاب کفش به سمت رییس جمهور در تجمع اعتراضی مهرآباد درست باشد یا نه، ولی بهانه ای بود که این سبک تجمعات به دست رسانه های داخلی و خارجی داد برای هیاهوی رسانه ای؛ و مگر نه اینکه رهبر انقلاب از این شکل تجمعات مانند تجمع قم انتقاد کردند.

 - بهترین شیوه ی انتقاد در مورد برقرای مجدد رابطه ی ایران و آمریکا بیان خباثت، جنایت ها و دشمنی های دیرین آمریکایی هاست. نباید گذاشت حافظه ی تاریخی یک ملت حمله به ایرباس را در خلیج فارس فراموش کند، نباید گذاشت عوامل کودتای ۲۸ مرداد فراموش شوند. هیاهوهای رسانه ای این روزها قرار است حافظه ی تاریخی ملت را پاک کنند که آمریکایی ها چه جنایاتی در عراق و افغانستان کردند. باید فراموش کنند که روزی در این کشور سگ آمریکایی از محمد رضا شاه پهلوی احترامش بیش تر بود. باید دوباره چشم های بسته شده بعضی از دیپلمات ها را باز کرد و آن جنایت ها به یادشان بیاید.

 - ولایت مداری فقط در یک بعد و برای یک گروه معنا ندارد. هم معترضین رابطه با آمریکا و هم دیپلمات ها و هم آقای رییس جمهور تاکید بر حرکت در مسیر چارچوب های ترسیم شده توسط رهبری دارند. هم باید اعتراضات و انتقاد ها در چارچوب مورد نظر رهبر انقلاب باشد و هم رفتار دیپلماتیک سیاست مدارن. و البته آزمون کسانی که نگاهشان به رهبری فراتر از یک مقام حکومتی است بسی سخت تر است.