هو العالم

وقتی این پست را در  وبلاگ بهشت خوبان دیدم حیفم آمد که اینجا نگذارم برای تبرک. و حیفم آمد که در پی نوشت بگذارم. پس این مطلب اول است و آنچه نوشتم پی نوشت

تا دعای ننه علی ها هست این انقلاب چون کوه خواهد ایستاد و چون خار در چشم معاندان خواهد بود ان شاالله

ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت ۲۰ سال بصورت شبانه روز در این خانه و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی کرد . او که فرزندش به دست نوکران حلقه بگوش خاندان منحوس پهلوی (ساواک ) به شهادت رسیده است ، بعد از اینکه با خبر میشود  فرزندش به شهادت رسیده و در شهر اهواز دفن گردیده است . راهی شهر اهواز می شود و در کنار مزار فرزندش بیتوته می کند . بعد از پیروزی انقلاب به حضرت امام اطلاع می دهند که مادری از تهران به اهواز آمده و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی میکند البته بدون هیچ سرپناهی که او را در مقابل گرمای طاقت فرسای جنوب محافظت نماید ، به دستور امام (ره) پیکر این شهید از اهواز به بهشت زهرا (س) تهران منتقل می شود . از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۸ننه علی تک و تنها در این اتاقک فلزی زندگی کرد ، به گفته دوستان خانه شهید بهشت زهرا (س) تا مدتها این اتاقک ، برق نداشت وسیله گرمایشی و سرمایشی نداشت . بعد از سال ۷۸ به دلیل کهولت سن و بیماری جسمی ، تنها دخترش او را به خانه خود می برد و از آن به بعد هرچند ماه یک بار به زیارت مزار فرزندش می آید .

 

 

 حتما اصل مطلب را در بهشت خوبان بخوانید


 پی نوشت: دلم لک زده برای خواندن.نه اینکه نخوانم. ولی مثل قبل نیست  . یادش به خیر ایام خوابگاه .به قول یکی از دوستان فورجه امتحان ها بهترین فرصته برای خواندن دو تا رمان. و چه حالی واقعا می داد. رمان ۷۰۰ صفحه ای را دو دو روز تمام کردن.

 خیلی وقته دنبال فرصتی ام برای خواندن دوباره بی و تن و من او . برای خواندن مسئولیت سازندگی علی صفایی. برای خواندن رمان و شعر و داستان کوتاه. برای کتاب های تاریخی. یادش به خیر عزت شاهی و احمد احمد.

قسمت ما نشد نمایشگاه امسال کتاب.

اگر رفتید کتاب نفحات نفت امیرخانی و نه ده حسین قدیانی را از دست ندهید.

اگر هنوز از آوینی و علی صفایی کتابی نخوانده اید فرصت را از دست ندهید.

رمان ها امیرخانی و داستان های سید مهدی شجاعی هم جای خود دارد.

شعر های فاضل نظری معرکه است. برقعی و سید حسن حسینی و قزوه و ...

عاشقی به وقت کتیبه ها هم  نوشته پسر سید مهدی شجاعی است که دو داستانش ارزش خواندن دارد.


دست و دلم به نوشتن نمی رود. باشد که بگذرد این ایام.

 این چند خط هم نوشتم که اگر کسی رفت نمایشگاه این کتاب ها را از دست ندهد.