بسمه تعالی

به کوری چشم سلطنت طلب ها و منافقین و معاندین داخلی و خارجی،

۲۲  بهمن حماسه آفریدیم

ازهاری یکی از نخست وزیران  سال آخر حکومت منحوس پهلوی،در واکنش به تکبیر های شبانه مردم از روی پشت بام ها گفت: این ها نوار می گذارند و مردم نیستند.

روز بعد مردم در جواب به فرمایش آقای نخست وزیر به خیابان ها آمدند و شعار می دادند: ازهاری گوساله باز هم بگو نواره!!!

لذا با توجه به سابقه بنگاه های خبر پراکنی منافقین ، ضد انقلاب ، سلطنت طلب ها ، برادران سابق و حامیان خارجی آنها واکنش احتمالی آنها یکی از موارد زیر پیش بینی می شود:

واکنش عضدانلویی: چون می بینند خیلی داره ضایع می شه اعلام می کنند این ها مخالفین جمهوری اسلامی اند!!!

واکنش غده سرطانی: از لبنان و فلسطین آدم آورده اند!

واکنش ساندیسی: مانند 9 دی به ملت ساندیس داده اند. جمهوری اسلامی چون می خواسته مردم بیشتری با خیابان ها بیاورد از چند روز قبل اقدام به وارادات ساندیس کرده است.

واکنش کلمه ای: این صحنه آرایی چیز را ، یعنی  خطرناک را رژیم درست کرده و ما تسلیم نمی شویم. لذا به مانند برادر خداجوی بنی صدر با پوشش استتاری با خیابان آمدیم

 

واکنش شیخ: مردم به شدت به ما علاقه دارند. همچون روز قدس و نمایشگاه کتاب و قزوین از ما استقبال بی نظیری به عمل آورده اند!!!

واکنش سید خندان: مردم با دیدن من برای گفتگو با من هجوم آوردند!!!

خلاصه نی ساندیس های نخورده امروز خیلی به درد خورد. به قول حسین قدیانی، نی ها رو فرو کردیم به چشم های هر چی سلطنت طلب و منافق و معاند داخلی و خارجی و نامرد بود!!!

به قول ناصر فیض:

مرگا به من که با پر طاووس عالمی

یک موی گربه وطنم را عوض کنم

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: امروز نزدیک به یک ساعت در ترافیک گیر کردیم برای رسیدن به محل راهپیمایی. روز قدس با ماشین تا محل راهپیمایی رفتیم ولی امروز چندین خیابان اون طرف تر پارک کردیم. بس که شلوغ بود. جای پارک پیدا نمی شد. مشهد هم باید مانند تهران چند تا مسیر مختلف اعلام می کردند، دیگه خیابان ها گنجایش این همه جمعیت رو نداشت.

خیلی می خواستم عکس بگیرم ولی آنقدر فشار جمعیت زیاد بود که فقط حواسم بود زیر دست و پا نمونم. بعد مراسم از دو تا کوچولو عکس گرفتم و به باباشون گفتم تا این ها هستند آمریکا و ایادی داخلی اش هیچ غلطی نمی توانند بکنند. اسمشون فاطمه بود و امیر حسین

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

پی نوشتم دوم:  این شعر را یکی از دوستان در قسمت نظرات گذاشته بود. حیفم اومد اینجا نیارم

باهمان دست راست ات بشکن آخرین قفل این نفس ها را
بال های شکسته می دانند رمز محکم ترین قفس ها را
هرچه را پیش از این نمی خواهم، تازه در ابتدای این راهم
ببرم هرکجا که می خواهی ، تو نشانم بده سپس ها را
کاش زیبا نبود چشمان ات ، آه از این نابرادران حسود
پلک هایت ورق ورق زده است شرحی از احسن القصص ها را
کوسه ها تکه تکه ام بکنند باز دست از تو برنخواهم داشت
وارث ماهیان اروند م ، می روم تا ته ارس ها را
درد وتنهایی و غریبی که سرنوشت تمام عاشق هاست
توکه باشی برای من کافی است ، چه نیازی است هیچ کس ها را