هو الحبیب

شیعه مرز نمی شناسد!

دوستی می گفت دو جور میشه رفت زیارت. یکی که از اول راه،  سرت رو بندازی پایین و بری در حال خودت. انگار فقط خودت هستی و خودت. وقتی میری داخل حرم انگار هیچ کس در حرم نیست. یکی هم اینکه اصلا بری ببینی مردم چطور زیارت می کنند، حال و هوای مردم رو ببینی، نوع زیارتشون رو، گریه شون رو، خنده شون رو،  عزاداری و دعا خوندن شون رو!

این سفر بیشتر به حالت دوم بودم! سعی می کردم به مردم نگاه کنم و رفتار آنها را زیر نظر داشته باشم، که گاهی درس داشت، گاهی تلنگر بود، گاهی تاسف بود و ...

-        نجف در ایوان طلا ایستاده بودم که چند جوان پاکستانی دنبال قبر آقا مصطفی خمینی می گشتند، یاد آن جمله حضرت آقا افتادم که گفتند این انقلاب بی نام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست.

-        بالای سر حضرت در نجف، جا برای سوزن انداختن نبود، منتظر بودم که یکی بلند بشه که برم برای نماز. یک پاکستانی دست بلند کرد که بیا اینجا. وقتی رفتم بلند شد و جایش رو به من داد. با خودم گفتم شیعه مرز جغرافیایی نمی شناسه! مرز شیعه علی، حب علی است!

-        شیعیان لبنانی سوز و گذازی عجیب داشتند. گوشه صحن نجف و کنار حرم حضرت عباس مراسمی راه انداخته بودند دیدنی!

-        ایام شهادت مسلم ، نجف و کوفه سیاه پوش بود. بر در و دیوار با رنگ سرخ نوشته بودند سفیر الحسین(ع). حال و هوای محرم پیچیده بود در کوچه ها! دیگ های هیات ها، علم و دسته های عزاداری.

-         مسجد کوفه کنار مزار مسلم قسمت شد در عزاداری شیعیان عراق شرکت کنیم. مخصوصا آنکه ملا باسم کربلایی مداح بود و جالب آنکه  عراقیها  عشق و علاقه ی عجیبی به وی داشتند.

-        ساعت 12 شب هنگام بستن در حرم نجف، یکی از غم انگیز ترین لحظات است مخصوصا برای کسانی که شب آخر اقامتشان در نجف است.

-        زیارت قبر کمیل و میثم بسیار دلنشین بود. ناخودآگاه یاد یارانی  افتادم که برای ما امروز اسوه اند و الگو: مقداد ، ابوذر، سلمان، مالک، عمار، ...

-        بر روی تابلوی ورودی نجف از قول امام جمعه نجف نوشته بود: مواکب الحسینیه افتخارنا، هیات های حسینی افتخار ماست!

-        در نجف و کوفه هر جا می روی ردی از حسین(ع) پیدا می کنی. مسجد کوفه ، مزار یاران حسین(ع)، مسلم و هانی و مختار. مسجد حنانه و حرم نجف مقام راس الحسین(ع)

-        سامرا فقط دو ساعت توقف. از لحاظ امنیتی بیشتر اجازه ماندن نداریم. قسمت ماست که به نماز خورده ایم. نیروی های امنیتی مصرند که نماز را در راه بخوانیم. گوش نمی دهیم به نماز می ایستیم. امام جماعت عراقی است. اگر اشتباه نکنم به نام شیخ یعقوبی. قبل نماز شروع کرد رو به جمعیت عربی صحبت کردن که نماز من کامل است و نماز شما شکسته! ولی یک مرتبه شروع کرد به فارسی صحبت کردن، صدای دلنشین و خدایی ای داشت. می گفت من عرفه کربلا نیستم دعایم کنید و بعد از غربت سامرا گفت و حرم خرابه و بی ضریح امام هادی و امام عسگری. کم کم صدای گریه از میان جمعیت بلند شد. گفت شما بگید مشهد غریب تر است یا اینجا؟ اینجا خانه مهدی صاحب الزمان است که اینچنین خرابه است مردم!

قنوت نمازش دعای فرج بود، اما قنوتی بود تکرار نشدنی ! در قنوت گریه می کرد و مردم هم بغضشان شکست! نماز بود یا روضه نمی دانم ولی صدای گریه و بغض هایی بود که در قنوت نماز ها شکسته بود. هر که بود آدم خوش نفسی بود

-        روز عرفه ، کربلا، ازدحام جمعیت . به مشقت وارد حرم شدم! آنقدر شلوغ بود که تو نمی توانستی خودت را جدا کنی. جمعیت تو را با خود می برد گرد ضریح طواف می داد و از حرم خارج می کردت. گرد ضریح صدای لبیک یا حسین قطع نمی شد.

-        هندی ها عجیب شور و حالی داشتند. می دیدی تک نفره جلوی ضریح ایستاده است. برای خودش می خواند و سینه می زند  و گریه می کند.

-        یک هندی بچه ی شش ماهه اش را آورده بود به ضریح می زد برای تبرک! روضه نمی خواست هر کس می دید می گفت به فدای علی اصغر حسین(ع). اصلا در گوشه گوشه حرم امام روضه بود! اگر کسی آب می خورد، اگر کسی کفن می آورد برای تبرک، اگر بچه ی شش ماه، دختر سه ساله، پیر مرد هفتاد ساله می دیدی می شد روضه مجسم!

-        پیر مرد کاروان هم هتل ما، در راه برگشت بعد از وضو گرفتن ندای حق را لبیک گفت و چشم از جهان فرو بست تا بعد از زیارت حسین(ع) پاک از دنیا برود. قسمتش شد در وادی اسلام نجف به خاک سپرده شود. خوش به حالش!