سفری به بهشت
هو الحبیب
سفری به بهشت
بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس
می خواستم در طول سفر لحظه های تلخ و شیرینش را بنویسم ولی آنقدر برنامه ها فشرده بود که وقتی برای نوشتن حاصل نشد و این چند خط هم به عنوان یادگار از سفری به بهشت!
- آغاز سفر با زیارت شهدای گمنام شلمچه بود. از کربلای ایران به کربلای سید الشهدا!
- از بخت بد کاروان ما .در سر مرز با آمریکایی های ملعون برخورد کردیم! از آنجایی که ما جزء تروریست ها بودیم مورد لطف یانکی ها قرار گرفته و اسکن چشم و انگشت نگاری شدیم . به علاوه ۵ ساعت معطلی در مرز با آن هوای گرم و شرجی!
- از همان اول سفر یک مامور امنیتی همراه کاروان می شود و تا لحظه آخر سفر به دنبال ما می آید!
- شام عید مبعث نماز مغرب را در حرم امیرالمومنین خواندیم. هر چقدر خستگی داشتیم از معطلی سر مرز گرفته تا گرمای مسیر ۸ ساعته در جاده های خراب عراق و گرمایی که خود نجفی ها می گفتند ۵۷ درجه با دیدن ایوان طلای نجف از یادمان رفت!
تازه فهمیدم معنای این بیت را که:
ایوان نجف عجب صفایی دارد
حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
- با خود قرار گذاشتم در صحن بنشینم و یک دل سیر این حرم و بارگاه و این ایوان باصفا را نگاه کنم ولی مگر سیری دارد؟!
- در عراق گویی شهردای و اداره بهداشت وجود خارجی ندارد ولی تا دلت بخواهد نیروی نظامی است! در هر کوچه منتهی به حرم چند نفر با اسلحه شبانه روزی کشیک می دهند و ماشین های ارتش هم با رگبار آماده منتظر تروریست ها هستند!
- برای یک حرم رفتن باید از سه لایه امنیتی عبور کنی و سه بار بازرسی بدنی بشوی!
- ماشاالله همه ایرانی اند در حرم نجف. حتی نماز را هم شکسته می خواند امام جماعت حرم!
- سمت منزل آقای سیستانی نمی شد رفت بس که مامور امنیتی و ارتش و لباس شخصی در یک کوچه تنگ حضور داشت.
- وادی اسلام بزرگترین قبرستان جهان برای خودش عظمتی دارد. تا حرم هود و صالح بیشتر نمی توان رفت . مامور امنیتی می گوید محل خوبی برای کمین تروریستهاست! در حرم امیر المومنین هم صبح و شام جنازه می آمد برای طواف!
- مسجد کوفه توسط هندی ها بازسازی شده بود و عجب زیبا و با عظمت بود. برای بوسیدن محراب کوفه محل ضربت خوردن مولا مردم صف کشیده بودند.
- در حرم میثم تمار بهترین کار خواندن مدح مولا علی بود که بچه های دارالولایه اصفهان کولاک کردند با مدح و منقبتی که خواندند
- دل کندن از نجف گرچه سخت بود ولی امید به دیدن کربلا آن را آسان می کرد
- سامرا فقط ۲ ساعت اجازه زیارت داشتیم. آن هم بعد از عبور از یک تونل امنیتی با دیوار های بلند بتنی. تمامی حرم بر اثر انفجار ها و حملات وهابی ها از بین رفته بود . بازسازی گنبد و قسمت قبور مطهر به سرعت در حال انجام بود. به جای ضریح بر قبور مطهر امامین عسکریین جعبه ای چوبی قرار داشت. نیازی به روضه نبود . سامرا خودش روضه بود و مصیبت!
- با تمام غربت سامرا خادم های حرم برای پذیرایی از زائران ایرانی چای می دادند در همان استکانهای کمر باریک معروف عراقی. پر رنگ پر رنگ ولی خوشمزه و خوشطعم. قبل و بعد زیارت مهمانشان بودیم . مزه آن چای فراموش نشدنی است.
- یک شب در بغداد در هتل زندانی بودیم تا صبح اول وقت برویم به کاظمین. بغداد امنیت ندارد و در جلوی تمام وزارت خانه ها و ساختمان های مهم از همان دیوارهای بتنی حائل بین اسراییل فلسطین کشیده اند!
- صبح زود بعد از عبور از بازاری پر پیچ و خم به حرم کاظمین می رسی . اصلا تصورش را هم نمی توانی بکنی در چنین محلی با چنین وضعیتی این چنین حرم باصفایی باشد. دوست داری در صحن بزرگ و دلربایش قدم بزنی ولی حیف که ماموران امنیتی بهانه می کنند دوباره خطر را !
- بعد کاظمین نوبت به کربلا می رسد. از چندین کیلومتری کربلا می توان فهمید داری به شهری نزدیک می شوی که با همه جای جهان فرق دارد. در کنار جاده پر است از تابلوهایی که نشان از کاروان های پیاده ای دارد که در طول سالیان عازم کربلا بوده اند. مکان های استراحت گاه هیات های عزاداری .
- در مسیر کربلا یاد این شعر افتادم :
نسیمی جانفزا می آید
بوی کربلا می آید
- نمی دانم حکمتی دارد یا نه ولی اولین گنبدی که در ورودی شهر دیده می شود گنبد علمدار کربلاست!
- به نظرم تردیدی است که برای همه ی زوار کربلا پیش می آید. این که اول بروی حرم علمدار یا اول حرم ارباب؟ در بین الحرمین بین چند تا جوان یک روحانی همین بحث شدیدا بالا گرفته بود. به هر حال ما که از حرم عباس شروع کردیم تا رخصت بگیریم از علمدار برای زیارت ارباب!
- هر حرمی که بروی دلت برای دیگری تنگ می شود. نتیجه این است نمی دانی در روز چند بار مسیر بین الحرمین را رفتی و برگشتی!
- شب میلاد امام حسین آنقدر شلوغ است که نمی توانی وارد حرم بشوی. نماز را به جماعت حرم عباس در بین الحرمین می خوانیم
- روز میلاد حضرت ابوالفضل قرار است گلدسته های طلاکاری حضرت رونمایی شود که قسمت ما نشد.
- بین الحرمین چند تا از دوستان قدیمی رو می بینی و با خود می گویی عجب قسمتی دارد روزگار!
- شب میلاد علمدار زیارت ام البنین در حرم فرزندش می چسبد. همه آمده اند عیدی بگیرند
- واقعا نمی دانم چه رسمی است. گروهی از عرب ها در بیرون حرم عباس در شب میلاد علمدار می رقصیدند و زنان هم در کنار ضریح کل می کشیدند و دست می زدند و می گفتند یا عباس!
- گروهی از بچه های مشهد در بین الحرمین ایستگاه صلواتی زده بودند و شربت می دادند.
- ایرانی ها شب ها در حرم حضرت سقا و صبح ها در حرم سید الشهدا برنامه داشتند. دعا برای ملت ایران و عراق و رهبر انقلاب و آقای سیستانی هم خاتمه مراسم.
- گرداگرد ضریح امام حسین پر بود از آثار گلوله و نشان از تجاوز رژیم ملعون بعثی صدام به حرم و قتل و عام شیعیان دارد
- وقتی وارد حرم اباعبدالله می شود ناخودآگاه فقط یک ذکر می آید بر لبانت و می بینی ساعتی گذشته و فقط داری می گویی حسین حسین حسین ...
- خیلی ها از کربلا کفن خریدند می خواستم بگویم نخرید . اگر می خواستید بگیرید نجف می گرفتید. اگر گرفتید حداقل داخل حرم نبرید ولی نمی شد. فقط بغض می کردم!
- یک دختر سه چهار ساله داخل حرم امام حسین گم شده بود . از بس گریه کرد دل زائرین رو هم به رحم آورده بود. یکی شکلات بهش می داد یکی نوازشش می کرد و ... نیازی به روضه نبود.
- وداع نکردیم با امام تا بار دیگر برگردیم. و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتکم